گرفتن کودک نزد خویش از یوگندامت
سلام : اسم من ادریس است و من در یکی از شهر های ایالت بایرن زندگی میکنیم و من یکسال قبل به کشور آلمان پناجو شدم و من دارای یک دخترک دو ساله هستم با خانم من ...یکسال قبل من به کشور آلمان آمدیم و زمان که داخل آلمان شدیم من و خانم من نزد فامیل خانمم رفتیم و چند مدت یکجا زندگی کردیم و بعد متوجه شدم که فامیل خانم من به خانم من راه های آزادی های بیجا را برای یاد میدهد.از حجله اینکه اینجا کشور زن است و به شوهر گوش دادن آنقدر نیازمند نیستی.وغیره..و سه ماه بعد از آمدن ما من و همسرم یک دعوای زبانی برای کنید دقیقه داشتیم و فامیل خانم من از این دعوا و جربحث ما سوی استفاده کرد و خانم منرا یاد داد تا برود شکایت های دروغین علیه من در دولت بکند. اینکه گویا من مواد مخدر میفروختم..من برای کودک پول نمیدادم.من خانم و کودک را با موب میکردم. این شکایت های دروغین را خانم من علیه من انجام داد.و مدت و خانم من رفت نزد فامیلش.. و وقتی تمام کار ها به دولت کشید به دادگاه کشید. فامیل خانم من آنرا بیرون کشید و در fruen house انتقال داد.و خانم من با وجود که در اخیر یکماه باردار بود با کودک دوساله من جدا شد و در خانه زنها زندگی میکرد.ارتباط من با خانمم قطع شد و دولت خیلی خیلی شرایط سخت را برای من ایجاد کرد ..و بعد از ۸ ماه بعد خانم من نزدیک ولادت آن بود .و فامیلش هیچ توجه بر آن نداشت و مسوولیت کودک همچنان بدوش خانم من بود.خانم من پشیمان شد و رفت نزد دولت گفت من میخواهم با شوهرم دوباره یکجا شوم.و خانم من برای من تماس گرفت و زمان که دولت از این تصمیم خانم من خبر شد.یوگندامت آمد . کودک را از نزد خانم من برداشت.و خانم من مجبور شد نزد من آمد.وهردو رفتیم نزد یوگندامت.انجا دلایل کودک را بی توجهی مادر در مقابل کودک و همچنان شکایت های دروغین که قبلاً خانم من انجام داده بود علیه من آن باعث شده که کودک را از نزد ما بگیرد..و همچنان وقتی خانم من ولادت کرد کودک جدید را همچنان دوساعت بعد یوگندامت آمد و با خود برد..دادگاه تعین شد و در دادگاه خانم من اقرار کرد که من هر چی انجام دادم و هر شکایت کردم علیه شوهرم همه را فامیل برای من یاد داده بودند و هیچ کدام آن واقیعت ندارد...دادگاه یک روانشناس را برای ما معرفی کرد و روان شناس با ما صحبت کرد و همچنان روش رفتار ما با کودک را زیر نظر گرفت. دادگاه بزرگ برگزار شد .و در دادگاه تعین شد که محبت پدر بیشتر از محبت پدر است و برای چند مدت دو کودک با پدر در خانه پدر زندگی بکند تا مادر احساس نورمال بکند بعد تصمیم یکجا شدن را نظر به شرایط ایجاد خواهد .کرد..اکنون از دادگاه سه ماه میگذرد..ولی تا امروز جواب دادگاه به طور کتبی برای ما ارسال نشده است..ولی مسوول کودکانم برای ما گفتند که خانه پدر و کودک پیدا نمیشود بایذ منتظر باشید.وهمچنان از دادگاه برای ما پیام ارسال شد که شما با دولت همکار باشید... من همچنان عصبانی شدم و دوباره ایمیل فرستادم به دادگاه که من از کودکانم بدون دلیل دور هستیم. مشکل چیست که شما مارا یکجا نمیسازید.و کودکان ما بزرگ شد بدون اینکه پدر و مادر واقعی را بشناسند.ولی از دادگاه هیچ جواب و هیچ عملکرد انجام نشده است... من میخواستم بپرسم این چی شرایط را دارد. با وجود که همه چیز نورمال است.من با خانم خود یکجا هستم.و خانم من اقرار کرد نزد دولت که هر آن شکایت های که علیه شوهرم بود گذشت. یک اشتباه بود..و من دروغ گفتم..ولی باز هم زندگی ما بطور نورمال نشده است. میشه بگویید شرایط و زندگی برای نورمال شدن چی است .و در اصل دولت چی میخواهد و چی اهداف دارند که ما از آن خبر نداریم.
پاسخ (2)